آرم فارسی محصولِ جهان (Earth Harvest)
2 - خدايي وجود دارد؟


					آرم فارسی محصولِ جهان (Earth Harvest), روی اين قسمت را فشار دهيد تا بتوانيد به صفحة اصلی محصول جهان برويد: محصول جهان صفحة الکترونيکی مسيحی است که از مجموعه دفاعياتی تشکيل شده است برای پاسخگويي به سؤالاتی دربارة مذهب و مسيحيت که غالبا مطرح است و شامل اينگونه سؤالها است: خدايي وجود دارد؟ خدا کيست؟ مدرک اثباتی وجود دارد, که خدا باقی است؟ آيا مدرک اثباتی وجود دارد, که عيسی مسيح پسر خدا است؟ محصول جهان همچنين شامل اطلاعاتی است در بارة مذاهب و اعتقادات غيرمسيحی و مقايسة مسيحيت با ديگر اعتقادات و مذاهب. اين صفحة الکترونيکی راهی که  بوسيلة نجات مسيح می توان به آسمان رسيد را تعريف می کند, آيا دليل و يا دلايلی برای بودن خدا, تثليث, پدر, پسر و روح القدس وجود دارد؟ در انتها مدارک اثبات از کتابمقدس برای خدا بودن مسيح.

روی اين علامت فشار دهيد تا بتوانيد به صفحة قبلی در بارة مذهب, خدا, عيسی مسيح و مسيحيت برويد.
						: فهرست

						قطعه نمايشهای طراحی شده از صليب مسيح؛ دکور برای موضوعات:
						خدايي وجود دارد؟ خدا کيست؟ خدا چگونه است؟ اثبات برای وجود خدا. خدا نيکو است. آيا عيسی مسيح پسر خداست؟ جواب، اثبات و دلايل برای وجود خدا. عيسی مسيح نجات دهنده، شفا دهنده، رهاننده. بعنوان مسيحی زندگی کردن. حقيقت و دروغ. علم اخلاق و اخلاقی. تثليت الهی : پدر، پسر، روح القدس. شريعت خدا، خدای محبت، خدای روح القدس، خدای عدالت، خدای داوری. حقيقت مطلق، مقياس مطلق، ارزش مطلق. گناه و وجدان. خشم خدا. بهشت و جهنم. نفرين ابدی.

2 نقشة خدا برای حياتِ ابدی ساده است


						قطعه نمايشهای طراحی شده از صليب مسيح؛ دکور برای موضوعات:
						حقيقت خدا؛ نقشة نجات بخش خدا. خدايي وجود دارد؟ خدا کيست؟ خدا چگونه است؟ ماهيت خدا، شخصيت خدا، مشخصات خدا چيست؟ تثليثی متشکل از پدر، پسر و روح القدس. جوابها، اثبات بر مبنای واقعيتها برای وجود خدا. آيا عيسی مسيح پسر خداست؟ تنها عيسی نجات دهنده است؟ راه، راستی و حيات. آيا عيسی تنها رهاننده است؟

روی اين علامت فشار دهيد تا بتوانيد به صفحة بعدی در بارة مذهب, خدا, عيسی مسيح و مسيحيت برويد.
						:  درهم و برهم

خدايي وجود دارد؟ خدا کيست؟ خدا چگونه است؟ اسناد ثابت کننده برای وجود خدا.
کتاب مقدس ادعا می کند، خدايي وجود دارد که انسانها را به شکل و شباهت خود خلق کرده است، و وجود او در وجود انسانها منعکس است. خدا محبت است و راه، راستی و حيات است. کسی که به عيسی اعتماد کند، که عيسی او را نجات می دهد، مرگ ابدی انتظار او را نخواهد کشيد.


			  سری بخشهايي برای موضوعات زير:
			  خدايي وجود دارد؟

ليستی از موضوعات اين صفحه


گویِ روشن مسيحی؛ از قطعه نمايشهای طراحی شده برای تزئين کردن مطالب: خدايی وجود دارد؟ 
گویِ روشن مسيحی؛ از قطعه نمايشهای طراحی شده برای تزئين کردن مطالب: خدا کيست ؟ 
گویِ روشن مسيحی؛ از قطعه نمايشهای طراحی شده برای تزئين کردن مطالب: طبيعت خدا چگونه است؟ 
گویِ روشن مسيحی؛ از قطعه نمايشهای طراحی شده برای تزئين کردن مطالب: موضــوع اعـتماد


گویِ روشن مسيحی؛ از قطعه نمايشهای طراحی شده برای تزئين کردن مطالب: قوانين تيز و برندة خدا 
گویِ روشن مسيحی؛ از قطعه نمايشهای طراحی شده برای تزئين کردن مطالب: مفــهوم تثـــليث 
گویِ روشن مسيحی؛ از قطعه نمايشهای طراحی شده برای تزئين کردن مطالب: اثبات بوسيلة کتابمقدس برای تثليث 
گویِ روشن مسيحی؛ از قطعه نمايشهای طراحی شده برای تزئين کردن مطالب: گالری قطعه های هنری مسيحی

روی اين علامت فشار دهيد تا بتوانيد به صفحة بالا برويد.
خدايي وجود دارد؟ 
						قطعه نمايشهای طراحی شده از صليب مسيح؛ دکور برای موضوعات:
						خدايی وجود دارد؟ 
				  روی اين علامت فشار دهيد تا بتوانيد به موضوعات زير رجوع نماييد:
				  خدا کيست ؟

خدايی وجود دارد؟

اگر خدايي وجود دارد، که انسان را به شکل و شباهت خود آفريده است، چنانچه کتابمقدس ادعـا می کند، می بايستی انعکاس او را در مردم ببينم. عميق در ريشة همة انسانها اين خواست وجود دارد، که راستی را به انجام رسانند، يا اگر اعمال ما بدی است، اعمال خود را در برابر نور استاندارد مطلق اخلاقی توجيه می کنيم. هنگاميکه کودکان کاری بد انجام می دهند و در حين آن حال غافلگير می شوند، سعی می کنند کار خود را توجيح کنند، علی رغم اينکه می دانـند که آن کار را نمی بايـست انجام می دادند. حتـی رهبـران سـياسی بی ملاحظه، زحمت زياد می کشند تا عملکرد خود را توجيح کنند، در اينکه ظاهرا" انگيزة خيرخواهی در کار بوده است. حتی ديکتاتورها حقوق مدنی کشور را به اصطلاح برای " رفاه حال شهروندان" تغيير می دهند.

ث. اس. لويز (C.S. Lewis) در کتاب خود بنام "ببخشيد، من مسيحی هستم" به حق می گويد: "اگر قدرتی هدايت کننده خارج از اين دنيا وجود داشته باشد، پس نمی تواند خود را به ما بعنوان بخشی از اين دنيا آشکار کند؛ همچنان يک آرشيتکت ساختمان نمی تواند خود، ديوار، پله و يا شُمينه در ساختمانی باشد. فقط در درون خودمان می توانيم اين قدرت را بعنوان تأثيری تجربه کرده يا بعنوان فرمانی که می خواهد رفتار ما را در مسيری مشخص هدايت کند. و دقيقا" در خودمان پی به آن می بريم. آيا اين نبايد ما را به فکر بياندازد؟"

با اينکه تفاوتهايي بين تصورات اخلاقی کشوری يا تفاوت زمانی با ديگر کشورها وجود دارد، لويز نشان می دهد که تفاوت، آنقدرها که واقعا" بنظر می آيد و بسياری از انسانها فکر می کنند بزرگ نيست، و می توان در همة قانونها همان مقصود را ببينيم. صداقت قابل ارزش است چه در غرب چه در شرق.

" پيشرفت فقط به معنای تغييرات نيست ، بلکه تغييرات برای بهتر شدن. اگرعلم اخلاقی به يک اندازه در افراد خوب يا بد باشد، پس برتری دادن به علم اخلاقی انسانهای متمدن نسبت به انسانهای وحشی، يا برتری دادن به علم اخلاقی مسيحيان نسبت به علم اخلاقی گروه حزب نازی، معنی پيدا نمی کند."

به محض اينکه ما بگوييم علم اخلاقی يکی بهتر از ديگری است، بر روی هر دو مقياسی را قرار داده و توضيح می دهيم، که يکی از آنها بيشتر طبق مقياس است، نسبت به ديگری. اما مقياسی که روی چنين چيزها گذاشته می شود، طبيعتا" متفاوت است با خود آن چيز. همچنان که لويز می گويد: "در واقع ما هر دو سيستم علم اخلاقی را با آنچه که حقيقتا" از نظر اخلاقی درست است، مقايسه کرده ايم. بدين ترتيب اعتراف می کنيم که جدا از آنچه انسانها فکر می کنند، چيزی مثل "حق حقيقی" وجود دارد؛ و اينکه ديد برخی از انسانها به حقِ حقيقی نزديکتر است نسبت به برخی ديگر. چنانچه تصورات علم اخلاقی ما درست هستند نسبت به کسانی که مثلا" طرفدار حزب نازی هستند، پس بايستی چيزی مثل "اخلاق حقيقی نهايي" وجود داشته باشد که بتوان آن دو را با اين اندازه گرفت."

اين اخلاق حقيقی مقياسی مطلق است، که در درک ما حک شده است توسط قدرتی هدايت کننده، خدای کائنات که جدا و خارج از اين عالم وجود دارد. خدای کائنات از طرفی يک هنـرمند بزرگ است، چنـان کـه می توان ديد که اين عالم چقدر زيبا است، و از طرف ديگر بشدت علاقمند است به رفتار از روی حق، بازيي منصفانه، از خودگذشتگی، شهامت، درستی و صداقت، راستی و درستکاری.

بعد از پی بردن به مقياسِ اخلاقيت مطلق و خدای کائنات طرفدار اين قاعدة اخلاقی سختگيرانه است و به اين جهت برای کسانی که برعليه اخلاقيت حقيقی شورش می کنند، تبديل به خدای ترسناک می شود. خدای کائنات قوانين را قرار داده است، و از آنجاييکه عادل و منصف است، قوانين خود را نمی شکند. "قوانين اخلاقی به ما علتی را نمی دهد تا فکر کنيم که خدا "خوب" است به معنای چشم پوشی کردن يا به عبارتی نرم است و يا دلسوز است. در قوانين اخلاقی چشم پوشی و يا اغماض وجود ندارد. قوانين اخلاقی سخت و شديد هستند. "از آنجائيکه او بشدت علاقه به رفتاری به حق دارد، همانقدر خدای کهکشان رفتار ناراست را محکوم می کند.

پولس رسول در نامة خود به روميـان واضح و روشن می گـويد: "زيرا آناني کـه بـدون شريعـت گنـاه کننـد، بی شريعت نيز هلاک شوند و آنانی که با شريعت گناه کنند، از شريعت بر ايشان حکم خواهد شد. از آن جهت که شنوندگان شريعت در حضور خدا عادل نيستند بلکه کنندگان ِشريعت عادل شمرده خواهنـد شـد. زيـرا هر گاه امتهايي که شريعت ندارند کارهای شريعت را به طبيعت به جا آرند، اينان هرچند شريعت ندارند، برای خود شريعت هستند، چونکه از ايشان ظاهر می شود که عمل شريعت بر دل ايشان مکتوب است و ضمير ايشان نيز گواهی می دهد و افکار ايشان با يکديگر يا مذمّت می کنند يا عذر می آورند."
(روميان2: 12-15)

قوانين اخلاقی بر قلبهای ما نوشته شده است. اگر به خدا ايمان نداريم، زيرا دنيا وحشتناک و بی عدالت است، پس از کجا توانسته ايم عدالت را از بـی عدالتی تشخيص دهيم؟ " هيچـکس خطـی راسـت را نـيمـدايـره نمی خواند، اگر نداند که خط راست چيست." ما به اطاقی بدينجهت تاريک می گوييم، زيرا می دانيم روشنايي چيست. ما بر قلب خودمان قوانين اخلاقی را حک شده، دريافت کرده ايم، و اگر ما پايه های قوانين بشدت مشکل او را بشکنيم، غضب ترسناک خدا را روی خود می آوريم. (از کتاب نامبرده شده نوشتة لويز صفحات 11، 19، 23 و 31)


			  سری بخشهايي برای موضوعات زير:
			  خدايی وجود دارد؟
روی اين علامت فشار دهيد تا بتوانيد به صفحة بالا برويد.
خدايي وجود دارد؟ 
						قطعه نمايشهای طراحی شده از صليب مسيح؛ دکور برای موضوعات:
						خدايي وجود دارد؟
						خدا کيست ؟ 
				  روی اين علامت فشار دهيد تا بتوانيد به موضوعات زير رجوع نماييد:
				  طبيعت خدا چگونه است؟

خدا کيست ؟

اين غير ممکن است که قوانين اخلاقی شکسته نشود. ناگزير چند بار در روز، چند بار در هفته، همة ما قانونهای اخلاقی محکم را می شکنيم. پولس رسول چندين بار توضيح می دهد که همة ما با حق به جانبی به دنبال قوانين اخلاقی بوده ولی عقب مانده ايم :

کتابمقدس نيز همين را می گويد : "هيچکس پارسا نيست، حتی يکنفر. هيچکس فهيم نيست، هيچکس در جستجوی خدا نيست. همه گمراه گشته اند، همه باطل گرديده اند. نيکوکاری نيست حتی يک نفر." (روميان3: 10-12 از ترجمة هزارة نو). پس به اين معنا است که، همة ما به ناچار خشم خدای کائنات را روی خود آورده ايم؟ جواب برای اين سؤال مهم در اين است، که درک کنيم که خدا کيست؟ فهم انسانی نمی تواند ماهيت خدا را کاملا" درک کند، با وجود اين خلقت او به ما ديدی از ماهيت او را می دهد.

" قوانين فيزيک مثل قدرت جاذبه، ترموديناميک، ماده و انرژی در همه جا معتبر است. آنها همچنين در ديگر نقاط کهکشان معتبر است. يک نظمی وجود دارد. زمين ثمر دهنده است. محصول رشد می کند و پس از آن در فصل خاص خود برداشت می شود. در اقيانوسها موجودات زيادی در حرکت هستند. خورشيد دقيقا" در فاصله ای مناسب با زمين قرار دارد، تا اينکه حيات بتواند پابرجا بماند. زيبائيهايي وجود دارد. صدها نوع پروانه، درخت و گل . . . وجود دارد، خيلی بيشتر از اينکه لازم باشد، تغيير و تحولی تصادفی آنرا ديکته کند." (از کتاب "موفقيت با قواعد سليمان" نوشتة مايکل هرينگ (Michael Herring) چاپ سال 1998 واشينگتن). مسيحيت تعليم می دهد که خدا بخاطر خطاهای همة مردم، در عيسی مسيح انسان شد و توسط مرگ روی صليب تمامی گناه ما را برداشت. ما فقط بايد اعتماد کرده، ايمان داشته باشيم که عيسی مسيح پسر خدا است، به اين معنا که، خدا مثلِ انسان در جسم آمده است. فقط خدا بدون نقصهای وحشتناک و گناه است. فديه برای گناه در دوران کتابمقدس شامل قربانی ِکبوتر، بره های بی نقص و گاو نر بود. اين سلسله مراحل می بايست دائما" تکرار می شد. کاملترين فديه بايد خود خدا باشد، چون فقط خدا بدون گناه است. زمانيکه يحيی تعميد دهنده ديد، که عيسی نزد او آمد تا تعميد بيابد گفت: "اينک برة خدا که گناه جهان را بر می دارد! اين است آنکه در بارة او گفتم که مردی بعد از من می آيد که پيش از من شده است زيرا که بر من مقدّم بود."
(يوحنا1: 29ـ30)

خدا انسانها را آنقدر دوست دارد، که می خواهد آنها را در جامعه ای ابدی در کنار خود داشته باشد و نه در جهنم مکانی که، خدا آنجا نيست. او نمی خواهد که آنها تا ابد از او جدا باشند، و به اين علت عيسی را فرستاد، تا مجازاتِ گناهان شما را روی صليب حمل کند (رسالة اول يوحنا4: 10). زيرا نجات از بخشش گناهان تشکيل شده است، و هديه ای مجانی است، که توسط ايمان به عيسی بعنوان نجات دهنده می آيد، پس نبايد به عوض داشتن آن کاری بعمل آوريد. شما نبايد جسم خود را رياضت و عذاب دهيد، آنگونه که بسياری از مسيحيان قرون وسطی انجام دادند يــا کـارهايي که پـاره ای از معتقـدين به هندوئيسم انـجـام می دهند. شما نبايد پس از گذشت هزاران سال در يک دَوَران دائمی دوباره بدنيا بياييد تا بر سرنوشت خود غالب شويد، و درپی آن با "قدرتی جادويي" (آنچه در دين هندوئيسم است) متحد شويد{"و چنانکه مردم را يک بار مردن و بعد از آن جزا يافتن مقرر است" (عبرانيان9: 27)}. شما نبايد خود را از دنيا مجزا کنيد، تا بالاخره آن خواستی را که "مَنيّت" شما را می سازد، خاموش کرده و به نتيجة پايانی، که آرامش کامل است (نيروانا) برسيد. "همه گناه کرده اند و از جلال خدا قاصر می باشند" (روميان3: 23)، جلالی که می بايست در نزد خدا می داشتيم. فرقی نمی کند که گناه شما چقدر سنگين است، اگر شما عيسی مسيح را بعنوان نجات دهندة شخصی خود بپذيريد، حيات ابدی را خواهيد داشت.

همانگونه که عيسی می فرمايد: "من راه و راستی و حيات هستم. هيچ کس جـز به واسطة من نزد پدر نمی آيد. اگر مرا می شناختيد، پدر مرا نيز می شناختيد اما پس از اين او را می شناسيد و او را ديده ايد."
(يوحنا14: 6 - 7 ترجمة هزارة نو).


						قطعه نمايشهای طراحی شده از صليب مسيح؛ دکور برای موضوعات:
						خدا کيست ؟

عيسی اينجا روشن و واضح می گويد، که ما، چنانچه او را بشناسيم، خود خدا را شناخته و ديده ايم.

عيسی به يهوديان می گويد : "آمين، آمين به شما می گويم، پيش از آنکه ابراهيم باشد، من هستم!" (يوحنا8: 58 از ترجمة هزارة نو). يوحنا در انجيل خود چنين اعلان پر اقتداری را می کند :

"در آغاز کلام بود و کلام با خدا بود و کلام، خدا بود؛ همان در آغاز با خدا بود. همه چيز به واسطة او پديد آمد، و از هرآنچه پديد آمد، هيچ چيز بدون او پديدار نگشت. در او حيات بود و آن حيات، نور آدميان بود . (يوحنا1: 1- 4 از ترجمة هزارة نو) . " و کلام، انسان خاکی شد و در ميان ما مسکن گزيد. و ما بر جلال او نگريستيم، جلالی در خورِ آن پسر يگانه که از جانب پدر آمد، پر از فيض و راستی."
(يوحنا1: 14 هزارة نو).

هموطنان او دقيقا" می دانستند، که عيسی چه ادعايي می کند. آنها می خواستند او را بکُشند، "زيرا نه تنها سبت را می شکست، بلکه خدا را نيز پدر خود می خواند و خود را با خدا برابر می ساخت . " (يوحنا5 : 18 ). در محوطة معبد، در ايوان سليمان، عيسی چنين می فرمايد: "من و پدر يکی هستيم. آنگاه بار ديگر يهوديان سنگ برداشتند تا سنگسارش کنند. عيسی به ايشان گفت: کارهای نيک بسيار از جانب پدر خود به شما نمايانده ام. به سبب کدامين يک از آنها می خواهيد سنگسارم کنيد؟ پاسخ دادند: به سبب کار نيک سنگسارت نمی کنيم، بلکه از آن رو که کفر می گويي، زيرا انسانی و خود را خدا می خوانی."
(يوحنا10: 30- 33 از ترجمة هزارة نو)


			  سری بخشهايي برای موضوعات زير:
			  خدايي وجود دارد؟
			  خدا کيست ؟
روی اين علامت فشار دهيد تا بتوانيد به صفحة بالا برويد.
خدايي وجود دارد؟ 
						قطعه نمايشهای طراحی شده از صليب مسيح؛ دکور برای موضوعات:
						خدايي وجود دارد؟
						طبيعت خدا چگونه است؟ 
				  روی اين علامت فشار دهيد تا بتوانيد به موضوعات زير رجوع نماييد:
				  موضــوع اعـتماد

طبيعت خدا چگونه است؟

همانگونه که ث. اس. لويز اظهار می دارد، هنگاميکه به عيسی نگاه کنيم و ادعاهايي را که از خود داشته است، يا او ديوانه بوده است يا همانی بود که ادعا کرده است.

عيسی بعنوان انسان قدرتِ خدا را به نمايش می گذارد. او مريضان را شفا می دهد (کوران، کران، مفلوجان، بيماران مبتلا به خونريزی، شَلان، تبهای خطرناک و غيره)، او روی حوادث طبيعت تسلط دارد (او طوفان شديد در دريا را خاموش کرد، و قدرت جاذبة زمين را، زمانيکه روی آب راه رفت از بين برد)، جن زدگان را آزاد کرد، ملکولهای مواد را تغيير می دهد (زمانيکه آب را به شراب تبديل کرد، يا زمانيکه چند ماهی و تکه نان را تکثير کرد و جمعيت انبوهی با آن سير شدند)، مرده را زنده می کند، و حتی خود از قبر بيرون آمد، بعد از آن مرگِ بی رحمانه ای که به جای گناهان ما زجر کشيد و قربانی شد. کدام پيامبر و يا رهبری در دنيا هرگز روی آب راه رفته است، از مردگان برخاسته يا حتی يک معجزه انجام داده است؟ رهبران و پيامبران اين دنيا همه هنوز در قبور خود آراميده اند، يا بعد از مدت کوتاه معروفيت خود فقط گذشته ای در تاريخ هستند.

اما اگرچه عيسی قدرت مافوق انسانی خود را ثابت کرد، ولی با رحمت رفتار کرده و معجزات انجام داد، تا به انسانها نيکويي کند، و توسط اينها به ما ديدی عالی از ماهيت خدا را داد. او نگران انسانها بود و پيامِ آورده شده از طرف او شامل اين بود، که ما به او بعنوان پسر خدا اعتماد کرده و يکديگر را محبت کنيم. خدايي را که عيسی آنرا نمايان کرد، خدايي کم بين و خشمگين نيست، بلکه رحمت کننده، مراقبت کننده و پر از محبت است. عيسی خيلی راحت می توانست بوسيلة بکارگيری قدرت مافوق انسانی خود، پادشاهی به روی زمين، که يهوديان را از زير يوغ روميان می رهاند، باشد. به جای آن، او مرگ بروی صليبی چوبی را انتخاب کرد، تا هرکس که به او ايمان آورد، هلاک نگردد، بلکه حياتی جاودانی بيابد (يوحنا3: 16).

اينکه خدای کائنات انسان شود و با چنين مرگ تحقيرآميزی بميرد، برای آنانی که نجات را ندارند پوچ و مُهمل است (اول قرنتيان1: 18). يک انسان ِنويسنده نمی تواند چنين متنی را هرگز بنويسد. و دقيقا" همان پوچ بودنش، صحنه آنرا باورکردني تر می کند.

يکی از مشخصات ديگر طبيعت خدا، توجه به ارادة آزاد انسان، است. او می توانست آدم آهنی خلق کند، اما به جای آن به انسان اراده ای آزاد داد، که بدينوسيله اين امکان را می دهد که از او عناد ورزند. "خدا به آدم امر فرمود، اما از درخت معرفت نيک و بد زنهار نخوری، زيرا روزی که از آن خوردی، هرآينه خواهی مرد." (پيدايش2: 17). اما آدم آزاد بود، که بخورد و گناه کند، اگر بخواهد. از اينجهت حوا طبق ارادة آزاد خود زير تأثير مار، از ميوة درخت خورد، و از آن به مرد خود آدم داد و او نيز همچنين خورد. گناهان آنان، بخاطر اينکه از امر خدا عناد ورزيدند، مرگ را روی آنها آورد.

خدا از روی محبت به انسانها نقشة نجات را عرضه می کند. او که تنها فدية قربانیِ کامل بود، جسم پوشيد، که او عيسی است و مُرد به جای گناهان وارثين خدا.

شما می توانيد بر عليه تمامی صحنة نقشة نجات شورش کنيد، اما فراموش نکنيد، که اين نقشة خدا است. او صاحب کائنات است، و او نويسندة اين صحنه ها است.

خدا آدم را برای مُصاحبت و بعنوان دوست خود خلق کرد. گناه اين رابطه را پاره کرد، اما خدا می خواهد بخاطر رحمت و بخشش خود، باوجود اين، رابطه ای( رابطه ای ابدی) با هر کدام از ما داشته باشد. ما بايد منحصرا" به پسر خدا اعتماد کنيم، که او ما را نجات می دهد و اينچنين حيات ابدی را در يافت کنيم. هر که به پسر خدا ايمان ندارد و اطاعت نمی کند، نه تنها آسمان را هرگز نخواهد ديد، بلکه خشم خدا را روی خود تجربه خواهد کرد.


						قطعه نمايشهای طراحی شده از صليب مسيح؛ دکور برای موضوعات:
						طبيعت خدا چگونه است؟

			  سری بخشهايي برای موضوعات زير:
			  خدايي وجود دارد؟
			  طبيعت خدا چگونه است؟
روی اين علامت فشار دهيد تا بتوانيد به صفحة بالا برويد.
خدايي وجود دارد؟ 
						قطعه نمايشهای طراحی شده از صليب مسيح؛ دکور برای موضوعات:
						خدايي وجود دارد؟
						موضــوع اعـتماد 
				  روی اين علامت فشار دهيد تا بتوانيد به موضوعات زير رجوع نماييد:
				  قوانين تيز و برندة خدا (يکبار نجات يافته برای هميشه نجات يافته؟) پرفيض اما عادل

موضــوع اعـتماد

پولس در رسالة خود به روميان اينگونه تعليم می دهد: "زيرا با همين اميد نجات يافتيم. اما اميدی که بدست آمد، ديگر اميد نيست. چگونه کسی می تواند به اميد چيزی باشد که آنرا يافته است؟ اما اگر به چيزی اميدواريم که هنوز نديده ايم، بردبارانه انتظارش را می کشيم
. (روميان8 :24-25 ترجمة هزارة نو)

هرکس که به عيسی در رابطه با نجات خود اعتماد داشته باشد، پس محکوميت ابدی در انتظارش نيست. هرکس که به او اعتماد نکند، هم اينک در دادگاه بوده و محکوم شده است زيرا به پسر يگانة خدا ايمان نياورده است (يوحنا3: 18). ايمان داشتن چيزی است شبيه "روی کسی حساب کردن و اعتماد خود را روی کسی گذاشتن" . عيسی ما را تعجيل می کند، که به او اعتماد کنيم : "دل شما مضطرب نباشد. به خدا ايمان داشته باشيد؛ به من نيز ايمان داشته باشيد. در خانة پدر من منزل بسيار است، وگرنه به شمـا می گفتــم. می روم تا مکانی برای شما آماده کنم. و آنگاه که رفتم و مکانی برای شما آماده کردم، باز می آيم و شما را نزد خود می برم، تا هر جا که من هستم شما نيز باشيد."
(يوحنا 14: 1-3 ترجمة هزارة نو)

از آنجائيکه مسيحيت روی رابطه ای ابدی با خدای زنده پايه دارد، آنچه که بعد از مـردن جـسم مـا اتفاق می افتد از اهميت قاطعی برخوردار است. در مسيحيت، منِ خودم زنده می ماند. خدا وعدة بدنی جـديد را می دهد، که هرگز مريض نشده و نمی ميرد (روميان8 : 23). مرگ نمی تواند ما را از محبت خدا جدا سازد (روميان8: 38). عيسی مسيح واضح و روشن وعده می دهد : "من قيامت و حيات هستم. هرکه به من ايمان آورد، اگر مرده باشد زنده گردد. و هر که زنده بُوَد و به من ايمان آورد، تا به ابد نخواهد مرد." (يوحنا11: 25-26) .

پولس مرگ را با دانة گندمی که به زمين افتاده و اينکه چه اتفاقی بر آن می افتد، مقايسه می کند. دانه رشد نخواهد کرد، تا زمانيکه ابتدا "نميرد". جوانة سبز، که پس از آن از دانه بيرون می آيد، تفاوت بسياری با خود دانه کاشته شده دارد. همچنان خدا، زمانيکه بدن زمينی ما از کار می افتد، به ما بدن ِجديدِ جلال يافته، می دهد. بدن زمينی ما، ما را در اين دنيا دستپاچه می کند، زيرا مريض شده و می ميرد. بدن انسانیِ ضعيف بعد از مرگ تبديل به بدنی مافوق طبيعی می شود. بدن ِکنونی فاسد شدنی ما از نوعی نيست، که بتواند تا ابد زنده بماند
(اول قرنتيان15).

مانند آدم، مانيز بدنی شکل گرفته شده از خاک داريم، اما "بعنوان مسيحيان" مانند عيسی بدنی آسمانی خواهيم داشت.
(اول قرنتيان15: 48) .


			  سری بخشهايي برای موضوعات زير:
			  خدايي وجود دارد؟
			  موضــوع اعـتماد
روی اين علامت فشار دهيد تا بتوانيد به صفحة بالا برويد.
خدايي وجود دارد؟ 
						قطعه نمايشهای طراحی شده از صليب مسيح؛ دکور برای موضوعات:
						خدايي وجود دارد؟
						قوانين تيز و برندة خدا (يکبار نجات يافته برای هميشه نجات يافته؟) پرفيض اما عادل 
				  روی اين علامت فشار دهيد تا بتوانيد به موضوعات زير رجوع نماييد:
				  مفــهوم تثـــليث

قوانين تيز و برندة خدا (يکبار نجات يافته برای هميشه نجات يافته؟) پرفيض اما عادل

رسالة روميان باب 1 به ما می گويد، که وجود و عدالت خدا در ما آشکار است و بر مانيز مکاشفه شده است. اما بسياری ادعا می کنند که فهيم هستند اما احمق شده و شروع کردند، انسان و مخلوقات را به جای خالق، بپرستدند. ما قطب نمای درونی خود را که از طرف خدا به ما داده شده است نديده گرفتيم و مخلوق را به جای خالق خدمت کرديم. و از آنجائيکه ديد خود را از روی خدا، که سرچشمة همة نيکوييها و همة معرفت در کهکشان است، برداشته، از نظر اخلاقی فاسد شديم.

هوشع 4: 6 "قوم من از عدم معرفت هلاک شده اند"

بالاترين حصاری را که بايد بر آن غالب شويم، که با قدرت خودمان نمی توانيم غالب شويم ـ ده فرمان


بعنوان کمک برای وضعيت سقوط کردة ما خدا به موسی ده فرمان را می دهد.

بعنوان کمک برای وضعيت سقوط کردة ما خدا به موسی ده فرمان را می دهد.

شمارش آن از خروج 20: 3 شروع می شود :

1 ـ تو را خدايان ديگر غير از من نباشد.

2 ـ نبايد صورتی تراشيده و تمثالی برای خود بسازی.

3 ـ نام خدای خود را باطل مبر، زيرا خداوند کسی را که اسم او را به باطل بَرَد، بی گناه نخواهد شمرد.

4 ـ روز سَبَّت را يادکن تا آن را تقديس نمايي.

5 ـ پدر و مادر خود را احترام نما، تا روزهای تو در زمينی که خدايت به تو می بخشد، دراز شود.

6 ـ قتل مکن

7ـ زنا مکن

8ـ دزدی مکن

9ـ بر همساية خود شهادت دروغ مده

10ـ به دارايي و خانة همساية خود طمع مورز.

قوانين، بسيار سخت هستند و هيچکس از ما نمی تواند همة آنچه خواسته شده است را به انجام رساند ـ و عيسی يک طبقه بالاتر می رود.

عيسی به روح قوانين نگاه می کند، نه فقط به کلـمات اين شريعت، و مـا را بـرای مقياس بالاتـرِ رفـتاری می خواند. در متی5 : 21 - 22 عيسی می فرمايد: " شنيده ايد در شريعت موسی آمده است که: قتل مکن و هرکه قتل کند سزاوار حکم شود. ليکن من به شما می گويم، هر که برادر خود را خشم گيرد، مستوجب حکم باشد و هر که برادر خود را راقا گويد، مستوجب قصاص باشد و هر که احمق گويد، مستحق آتش جهنم بُوَد."

در انجيل متی باب 5 آيه 20 عيسی می فرمايد، که اگر پارسايي ما برتر از پارسايي فريسيان نباشد، به پادشاهی آسمان راه نخواهيم يافت. اگر از ديد شريعت و قانون نگاه کنيم، فريسيان پارساترين فرد در زمان عيسی بودند و به دنبال قواعد رفتاری سختگيرانة خود، کسانی بودند که می خواستند با اعمال خود نزد خدا مطبوع باشند.

عيسی در متی 5 : 28 - 29 می فرمايد :

" شنيده ايد که در شريعت آمده : زنا مکن! اما من به شما می گويم، هر که با شهوت به زنی بنگرد، همان دم در دل خود با او زنا کرده است. پس اگر چشم راستت تو را می لغزاند، آن را به در آر و دور افکن، . . ."
(از ترجمة هزارة نو)

"و اگر چشمت تو را می لغزاند، آن را به درآر، زيرا تو را بهتر آن است که با يک چشم به پادشاهی خدا راه يابی، تا آنکه با دو چشم به دوزخ افکنده شوی، جايي که کِرم آنها نمی ميرد و آتش خاموشی نمی پذيرد. زيرا همه با آتش نمکين خواهند شد." (انجيل مرقس 9: 47-49 از ترجمة هزارة نو)

متی 18: 7 و 9

" وای بر اين جهان به سبب لغزشها! زيرا هر چند لغزشها اجتناب ناپذيرند، اما وای بر آن که آنها را سبب گردد! . . . و اگر چشمت تو را می لغزاند، آن را به در آر و دور انداز، زيرا تو را بهتر آن است که با يک چشم به حيات راه يابی تا آنکه با دو چشم در آـش دوزخ افکنده شوی." (ترجمة هزارة نو) . برخی ايمان دارند، که نجات را دارند، اما کارهايشان ايشان را محکوم می کند. در واقع همة آنها به سوی دوزخ می روند.

متی 7 : 21-24

" نه هرکه مرا "سرورم، سرورم" خطاب کند به پادشاهی آسمان راه يابد، بلکه تنها آن که ارادة پدر مرا که در آسمان است، به جا آورد. در آن روز بسياری مرا خواهند گفت: سرور ما، سرورما، آيا به نام تو نبوت نکرديم؟ آيا به نام تو ديوها را بيرون نرانديم؟ آيا به نام تو معجزات بسيار انجام نداديم؟ اما به آنها به صراحت خواهم گفت، هرگز شما را نشناخته ام . از من دور شويد، ای بدکاران! پس هر که سخنان مرا بشنود و به آنها عمل کند، همچون مرد دانايي است که خانة خود را بر سنگ بنا کرد. " (ترجمة هزارة نو)

پولس رو به کليسای قرنتيان کرده، و به ايمانداران در اول قرنتيان 6: 9- 10 می گويد : " آيا نمی دانيد که ظالمان وارث پادشاهی خدا نخواهند شد؟ فريب نخوريد! بی عفتان، بت پرستان، زناکاران، همجنس بازان ـ چه فاعل و چه مفعول، دزدان، طمع ورزان، ميگساران، ناسزاگويان و شيادان وارث پادشاهی خدا نخواهند شد."
(از ترجمة هزارة نو)

دربارة برخی از اشخاص، که نجات يافته اند، در اول تيموتاوس4: 1 آمده : "اما روح، آشکارا می گويد که در زمانهای آخر، برخی از ايمان رويگردان شده، از ارواح گمراه کننده و تعاليم ديوها پيروی خواهند کرد." اينها مربوط به مسيحيانی می شود که ايمان خود را رها کرده اند. در دوم تيموتاوس2: 12 آمده: "اگر تحمل کنيم، با او سلطنت هم خواهيم کرد. اگر انکارش کنيم، او نيز انکارمان خواهد کرد."
( از ترجمة هزارة نو)

او ما را رها نکرده و از دست نيز نمی دهد، اما ما اراده ای آزاد داريم و می توانيم او را ترک کنيم. ما مثل آدم آهنی خلق نشده ايم، و خدا ما را برای نجات مجبور نمی کند.

عبرانيان 10: 26- 29

"زيرا اگر پس از بهره مندی از شناخت حقيقت، عمدا" به گناه کردن ادامه دهيم، ديگر هيچ قربانی برای گناهان باقی نمی ماند؛ آنچه می ماند، انتظار هولناک مجازات و آتشی مهيب است که دشمنان خدا را فرو خواهد بلعيد. هر که شريعت موسی را رد می کرد، بنا بر گواهی دو يا سه شاهد، بدون ترحم کشته می شد. حال به گمان شما چقدر بيشتر کسی که پسر خدا را پايمال کرده و خون عهدی را که بدان تقديس شده بود، ناپاک شمرده و به روح فيض، بی حرمتی روا داشته است، سزاوار مجازاتی سخت تر خواهد بود؟"

عبرانيان 6: 4-8

" زيرا آنان که يک بار منّوَر گشتند و طعم آن موهبت آسمانی را چشيدند و در روح القدس سهيم شدند و طعم نيکويي کلام خدا و نيروهای عصر آينده را چشيدند، اگر سقوط کنند، ممکن نيست بتوان ايشان را ديگربار به توبه آورد، چرا که به زيان خويش، پسر خدا را باز صليب می کنند و او را در برابر چشم همگان بی حرمت می سازند. اگر زمينی، بارانی را که بارها بر آن می بارد جذب کند و برای کسانی که به خاطر آنها کِشت شده است محصول مفيد بار آوَرَد، از خدا برکت می يابد. اما زمينی که خار و خس بار می آورد، بی ارزش است و در خطر لعنت قرار دارد، و سر انجام نيز سوزانده خواهد شد."
( از ترجمة هزارة نو )

لوقا11: 23

"هر که با من نيست، بر ضد من است، و هر که با من جمع نکند، پراکنده سازد."

اينها بايد عمل کرده شود: در پی او بودن، او را جستجو کردن، او را پذيرفتن، از او اطاعت کردن. تنها سند واقعی برای اينکه ثابت کند، که او را دوست داريد، در اين است که از او اطاعت کنيد، و اين نيز بايد در اعمال شما پديدار باشد.

عيسی در يوحنا 14: 15 می فرمايد :

" اگر مرا دوست بداريد، احکام مرا نگاه خواهيد داشت. "

اگر او را واقعا" دوست داريد، در اين ثابت می کنيد که مطيع او باشيد. راه ديگری وجود ندارد.

عيسی مسيح فرمود: "هر که احکام مرا نگاه ندارد، مرا دوست ندارد."

خطرِ يک رابطة نيمه قلبی داشتن

اغلب يک مسيحی رابطه ای نيمه قلبی با خدای کائنات دارد. هر کدام از ما اين زمانهای خنثی را با خدا تجربه کرده ايم، زمانيکه در جا می زنيم و گرسنه نيستيم تا در او صبر کنيم يا او را جستجو کنيم. اين زمانهای خنثی، وضعيتی خنثی نيست. در واقع قدم به عقب می گذاريم.


اين نقطه را فشار دهيد, تا تصوير بزرگتر شود. اين تصوير قطعه ای هنری است که خون قربانی عيسی مسيح را نشان می دهد.

به همين دليل عيسی در متی 22: 37 می فرمايد: "خداوند خدای خود را با تمامی دل و با تمامی جان و با تمامی فکر خود محبت نما"


اين نقطه را فشار دهيد, تا تصوير بزرگتر شود. اين تصوير قطعه ای هنری است که خون قربانی عيسی مسيح را نشان می دهد.

و در لوقا 16: 13 عيسی می فرمايد : "هيچ غلامی دو ارباب را خدمت نتواند کرد، زيرا يا از يکی نفرت خواهد داشت و به ديگری مهر خواهد ورزيد، و يا سر سپردة يکی خواهد بود و ديگری را خوار خواهـد شـمـرد. نمی توانيد هم بندة خدا باشيد، هم بندة . . . . . . . . . . . . . . . . . ." خود بجای اين کلمة آخر طبق مسئلة خود کلمه ای قرار دهيد . اين جا عيسی اشاره به "مامون" (پول) می کند. در مکاشفه3: 16 عيسی مسيـح می فرمايد مثل ابتدای خلقت : "اما چون ولرمی، نه گرم و نه سرد، چيزی نمانده که تو را چون تُف از دهان بيرون اندازم."

اگر قلب شما عاشق او نيست، شما در جهت مخالف در حرکت هستيد، بدون آنکه متوجه باشيد. کلام خدا اين را واضح و روشن در يوحنا1: 11 بيان می کند :

"به مُلک خويش آمد، ولی قوم خودش او را نپذيرفتند."

اگر تعداد زيادی وجود دارند که ادعا می کنند که مسيح را پذيرفته اند، چرا پس دنيــا در چنين وضعيـت غم انگيز اخلاقی قرار دارد؟

" مدعی خداشناسی اند، اما با کردارشان او را انکار می کنند. نفرت انگيزند و نافرمان، و نامناسب برای هر کار نيکو."
(تيتوس 1: 16 از ترجمة هزارة نو)

خدا داوری می کند، زيرا نه تنها نيکو است، بلکه عادل هم است ـ مکانی به نام جهنم

از آنجايي که خدا عادل است، بديهايي که باعث تخلف از فرمانش است را، برای هميشه تحمل نمی کند. در غير اين صورت تمامی بشريت مبتلا و "فاسد" می شد و بی قانونی بيداد می کرد. خدا اعمال ما را در اين حيات و حيات بعدی داوری خواهد کرد.

مجازاتِ خودخواهی، جهنم است، "تاريکیِ بيرون : "آنگاه پادشاه خادمان خود را گفت: دست و پايش را ببنديد و او را در تاريکیِ بيرون بياندازيد، جايي که گريه و دندان به دندان سائيدن خواهد بود."
( متــی 22: 13 از ترجمة هزارة نو ).

در متی 10: 28 عيسی مسيح می فرمايد: "از کسانی که جسم را می کشند اما قادر به کشتن روح نيستند مترسيد؛ از او بترسيد که قادر است هم روح و هم جسم شما را در جهنم هلاک کند."

"و آنها را در کورة آتش خواهند افکند، جايي که گريه و دندان به دندان سائيدن است."
(متی 13: 42 )

در مکاشفه 14: 9 به بعد آمده است، هر که آن وحش (ضد مسيح) را بپرستد و يا تمثال او را بر پيشانی يا بر دست خود بپذيرد، از شراب خشم خدا خواهد نوشيد و " در حضور فرشتگان مقدس و در حضور بره با گوگردِ مشتعل عذاب خواهد شد. و دود عذاب آنان تا ابد به بالا خواهد رفت. و نه در شب و نه در روز آسايش نخواهد بود . . ."

عبرانيان 10: 31 گفته است: " آری افتادن به دستهای خدای زنده چيزی هولناک است."

با توجه به داوری نهايي در برابر تخت سفيدِ بزرگ، کتابمقدس می گويد (مکاشفه 20: 14-15) :

" هر که نامش در دفتر حيات نوشته نشده بود، به درياچة آتش افکنده شد."

ث. اس. لويز وجود خدا را تعريف می کند

ما بايد از عدالت خدا بترسيم. در کتاب "پادشاهِ نارنيا" که ث. س. لويز آنرا نوشته (تواريخِ نارنيا)، اَسلان که شير است نمايانگر عيسی مسيح است. بچه ها به نارنيا می آيند، در آن سرزمين معود، و توسط سگهای آبی برای ملاقت با اسلان ِ شير آماده می شوند. لوسی کوچک می گويد: "او شير است، انسان نيست؟" جواب "بله" است. سپس سؤال می کند: "آيا او شيری بی خطر است؟" سگ آبی با صدای بلند اعلان می کند: "بی خطر؟ چه کسی گفت که بی خطر است" او شير است، اما او نيکو است. شير واقعی عيسی است، شير سبط يهودا. او پادشاهِ پسران و دختران است، مردان و زنان، پادشاه و فرمانروا، شهرها و ثروتها را بلعيده است."

برای روشن شدن اين نکته، کمی بعد لوسی با اَسلان ملاقات می کند و پنجة او را که پر از پشم و نرم است را، می بيند، اما متوجه می شود، که از اين پنجه ها، هرآن چنگالهايي می تـواند بيرون آيـد که هـر حمله کننده ای را می تواند تکه و پاره کند.

در مکاشفه 19: 11- 16 ما تشريحی از عيسی که به تمثيل شير است را می گيريم :

"آنگاه ديدم که درهای آسمان باز است و پيش رويم هان اسبی سفيد در آنجاست، با سواری که امين و بر حق می نامندش. او به عدل حکم می کند و می جنگد. چشمانش به آتشِ مشتعل می ماند و بر سرش تاجهای بسيار است. و نامی دارد بر او نوشته که هيچکس نمی داند، جز خودش. ردايي دارد به خون آغشته و نامش "کلام خدا" است. سپاهيان آسمان از پی او می آمدند، سوار بر اسبان سفيد، و در جامه های کتان ِ نفيس و سفيد و پاکيزه. و شمشيری از دهانش بيرون می آيد بّران، تا با آن بر قومها بتازد. "بر آنان با عصای آهنين حکم خواهد راند." چَرخُشتِ شرابِ خشم خدای قادر مطلق را زير پاهايش به خروش در خواهد آورد. و بر ردا و ران او نوشته است: "شاه شاهان و ربِ ارباب" . " (از ترجمة هزارة نو)

دورانديشی برای گناه و حيات ابدی. نقشة خدا برای حيات ابدی.

جهنم می بايست مکانی وحشتناک باشد،چنانچه خدا چنين چيزی را بر دوش خود برداشته، که انسان شده و با مرگی وحشتناک روی صليبی مرده است، تا ما را از اين مکان پر از آتش، رنج و شکنجه نجات دهد، زيرا اين مکان را برای لوسيفر و فرشتگانش و نه برای انسان خلق کرده بود. روی صليب خدا خودش گناهان ما را روی خود برمی دارد.بدينوسيله او مجازاتی را که مستحق بوديم را، بر خود می گيرد.

خدا خود را به مورچه ای که روی لانة مورچه ها ايستاده،تبديل می کند؛ تا ما مورچگان را هشدار دهد، که بولدُزری به سوی ما در حرکت است و لانة ما را با خاک يکسان خواهد کرد. امر مسلم اين است که ما گناهکار و از خدا جدا هستيم . "زيرا همه گناه کرده اند و از جلال خدا کوتاه می آيند." (روميان3: 23 از ترجمة هزارة نو). انسان از خدا جدا شد، "زيرا مزد گناه مرگ است"(جدايي روحانی از خدا) (روميان6: 23 ).

حتی بيلی گراهام فقطا می توانست توسط عيسی مسيح نجات يابد و آن هم "با فاصلة کوتاه به نازکی مو"، و خود او نيز اولين نفری است که به آن اقرار می کند. زمانيکه عيسی پيش يحيی تعميد دهنده رفت تا در رود اردن تعميد يابد، يحيی گفت: "اين است برة خدا که گناه از جهان برمی گيرد!" ( يوحنا1: 29 ). فقط خون عيسی روی صليب فديه گناهان ماست و به ما حيات ابدی می بخشد. خدا بايد خودش انسان می شد و مجازات گناهان ما را روی خود برداشت.

يوحنا به ما می گويد: "خدا محبت است." (اول يوحنا 4: 16 ) و ". . . محبتِ کامل ترس را بيرون می راند. . ." (اول يوحنا4: 18 )، و اين صحيح است. خدا نمی خواهد که ما از او وحشت کنيم و در عذاب باشيم، بلکه ما ترسی داشته باشيم، که آن باعث طرز زندگی مقدس و همانگونه رفتار و عملکرد امين شود.

در امثال 28: 14 آمده است: "خوشبحال کسی که دائما" می ترسد، اما هر که دل خود را سخت سازد به بلا گرفتار خواهد شد." اگر ما در سر خود نگاهداريم، که خدا پر از محبت است، و از طرفی نمايندة قانونهای سخت، در پيرو آن ما را به جايي می رسيم که در حکمت، زندگی درستی را بکنيم. خدا ترسی در صورتی در پرستش ما، در طرز زندگی ما، (اگر ما گناه کنيم، به اين معنا است، که ما خداترسی را از دست داده ايم)، کار ما، شهادت ما عمل می کند، اگر ما واقعا" به جهنم آگاه باشيم، و شهادت ما نيز رقيق نخواهد شد.

اگر شما رابطه ای با خدای کائنات نداريد، يا اگر رابطة شما سرد شده است، می تـوانيد تـوسط عيـسی رابطه ای پرقدرتی را آغاز کنيد.

عيسی در يوحنا 14: 6 می فرمايد: " من راه و راستی و حيات هستم. هيچ کس نزد پدر جز به وسيلة من نمی آيد."

در مکاشفه 3: 20 او می گويد :

"اينک بر در ايستاده می کوبم؛ اگر کسی آواز مرا بشنود و در را باز کند، به نزد او در خواهم آمد و با وی شام خواهم خورد و او نيز با من."

در يوحنا 3: 16 آمده است :

"زيرا خدا جهان را اينقدر محبت نمود که پسر يگانة خود را داد تا هر که بر او ايمان آورد هلاک نگردد بلکه حيات جاودانی يابد."

عيسی به مرتا در يوحنا11: 25 می گويد :

"عيسی بدو گفت: من قيامت و حيات هستم. هر که به من ايمان آورد، اگر مرده باشد، زنده گردد."

در يوحنا 11: 43 عيسی بلند فرياد می زند:

"ای ايلعازر، بيرون بيا." اگر عيسی ايلعازر را به اسم صدا نمی کرد، تمامی مردگان در آن قبرستان بيــرون می آمدند!

اگر می خواهيد عيسی را به عنوان نجات دهندة شخصی خود بپذيريد، يا اگر مسيحی عقب افتاده شده هستيد و می خواهيد بطور جدی زندگی خود را تغيير دهيد، دعای ذيل را بکنيد :

" خداوند عيسی، تمامی گناهان مرا ببخش و هر آنچه بدی که کرده ام. متشکرم، که تو روی صليب مجازاتِ گناهان مرا حمل کردی، و خون تو اکنون مرا پاک می شويد. تو را به عنوان خدا و نجـات دهنـدة خــود می پذيرم. دَرِ زندگی خود را باز کرده و تو را به عنوان نجات دهنده و خدا می پذيرم. متشکرم، که تو گناهان مرا می بخشی و به من حيات ابدی می دهی. از روح قدوس تو دعوت می کنم، که در من ساکن شود. هدايت زندگی مرا بدست بگير و توسط من هدفهای مخصوص خود را به انجام برسان، اهدافی که تو مرا برای آن خلق کرده ای."

روراست باشيد، کليساي مسيحی استواری را بيابيد، کتابمقدس بخوانيد و دوستان مسيحی پيدا کنيد.


			  سری بخشهايي برای موضوعات زير:
			  خدايي وجود دارد؟
			  قوانين تيز و برندة خدا (يکبار نجات يافته برای هميشه نجات يافته؟) پرفيض اما عادل
روی اين علامت فشار دهيد تا بتوانيد به صفحة بالا برويد.
خدايي وجود دارد؟ 
						قطعه نمايشهای طراحی شده از صليب مسيح؛ دکور برای موضوعات:
						خدايي وجود دارد؟
						مفــهوم تثـــليث 
				  روی اين علامت فشار دهيد تا بتوانيد به موضوعات زير رجوع نماييد:
				  اثبات بوسيلة کتابمقدس برای تثليث

مفــهوم تثـــليث

درک تثليث از اهميت بسزايي برخوردار است. کتابمقدس تعليم می دهد، خدايي وجود دارد، که خود را در سه شخص آشکار می کند. اين سه شخصيت در تثليث؛ پدر، پسر و روح القدس هستند.

آيات زير واضح می گويد، که تنها يک خدا وجود دارد: "زيرا تنها يک خدا است" (اول تيموتائوس2: 5).

"ای اسرائيل بشنو، يهوه، خدای ما، يهوه واحد است."
(تثنيه 6: 4)

آيات زير روی خدايي که حالت جمع دارد، دور می زند؛ خدايي که برای خودش فعل جمع را بکار می گيرد: "آدم را بصورت ما و موافق شبيه ما بسازيم!" (پيدايش1: 26) و : "همانا انسان مثل مايکی از ما شده است" (پيدايش3: 22). در طبيعت ما يک نمونة شبيه به آن از آب، که البته قياس کاملی نيست، داريم؛ حالت مايع، حالت گاز و شکل ديگر جامد وجود دارد. بدون توجه به حالتی که آب پيدا می کند فرمول آن هميشهH2O است. اين قياس به اين معنا که خدا زنده است و هويت دارد، ناقص است. بعنوان خالق او با مخلوق خود تفاوت دارد و جداگانه از آن وجود دارد. او يک قدرت اوليه نيست، آنگونه که بعضی از فلسفه ها ادعا می کنند.

درک تثليث و وجود آن از اهميت بسزايي برای درک نجات برخوردار است. تنها خدای انسان شده، پسر خدا، می توانست ما انسانها را از گناه برهاند، از آنجاييکه خدا، تنها شخص بدون گناه است. اگر عيسی فقط يک استاد بزرگ يا پيامبر بزرگ بود، کافی نبود، تا با آن بتواند انسانها را نجات دهد، چون پيامبر يا استاد بزرگ، يک انسان است و نيز انسانی و همچنين به ميراث گناه دچار می ماند. اگر فقط يـک انسان روی صليـب می مُرد، شکاف بين انسان و خدا نمی توانست برداشته شود، ما هم شانسی برای حيات ابدی نداشتيم. به عبارتی، نجات از بالا می آيد، از خدا، نه از پايين، از انسان. بسياری از انسانها روی صليب مردند، اما زمانيکه پسر خدا روی صليب مرد، فدية گناهان جهان شد.

"و کلام انسان خاکی شد و در ميان ما مسکن گزيد." (يوحنا1: 14 از ترجمة هزارة نو) اين آيه انسان شدن خدا را تشريح می کند. عيسی اين کلام را اينگونه تأييد می کند: "من و پدر يک هستيم." (يوحنا10: 30 ) . "کسی که مرا ديده، پدر را ديده است" (يوحنا14: 9)

اکثرأ استدلال کرده می شود، که ما همه فرزندان خدا هستيم. کسانی که طرفدار فرقة عصر جديد هستند و افرادی که به فلسفه های شرقی گرايش دارند ادعا می کنند که منظور عيسی با کلمات "من و پدر يک هستيم" مربوط به وجود الهی همة ما می شود و به همين دليل همة ما با پدر يک هستيم. در يوحنا10: 30-37 عيسی اين نکته را مشخص می کند. او با کسانی که خدايان خوانده می شوند تفاوت دارد، تنها بخاطر اينکه، کلمة خدا نزد آنان آمد، و خود او، زيرا پدر او را "تقديس کرده و به جهان فرستاد". او اعمال خود را برای اثبات اينکه "پدر در من است و من در پدر" عرضه می کند" (يوحنا10: 37- 38). انسانهای محض نمی توانند کارهای به انجام رسيده توسط او را بجا آورند، و اين اعمال اثبات خدا بودن عيسی است.

"اين سخن مرا باور کنيد که من در پدرم و پدر در من است؛ وگرنه به سبب اين کارها اين را باور کنيد." (يوحنا14: 11 از ترجمة هزارة نو، درشت نوشتن کلمة بالا از نويسنده است).

علاوه بر آن همة انسانهای معمولی می ميرند. در مزمور 82 : 6 ـ 7 آمده است: "من گفتم که شما خدايانيد و جميع شما فرزندان حضرت اعلی. ليکن مثل آدميان خواهيد مرد و چون يکی از سروران خواهيد افتاد." بسياری از فرقه های منحرف، گروههای جدا کننده و معتقدين به فرقة عصر جديد جانبدار اين ايمان هستند که، هر انسانی عامل بالقوه(توانايي) در خود دارد که يک خدا باشد، يا واقعا" اکنون خدا هست، چنانچه به آن مرتبة اعتماد به نفس رسيده باشد. واقعيت اين است و اين خواهد ماند، که در تمامی تاريخ تنها يک انسان از قبر برخاسته است، و او عيسی مسيح پسر خدا بود.

ث. اس. لوئيز در کتاب خود به نام "ببخشيد مسيحی هستم" در بخشی به نام "ارزيابی بها" ديدی با ارزش از اين طرح می دهد: " فرمان ِ «کامل باشيد» يک عبارت بی معنی ايده آليستی نيست. همچنين يک دستور اجباری نيست که بايد چيز غيرممکنی انجام شود. خدا خودش از ما عين همان مخلوق را خواهد ساخت، که بتواند اين فرمان را به اجرا درآورد. در کتابمقدس آمده است که ما «خدايان» هستيم و کلام او از اعتبار ساقط نمی شود. اگر ما با او ضديت نکنيم او ضعيفترين و زشترين در بين ما را به خدايي تبديل می کند؛ يک مخلوق بی فنا، درخشان، باشکوه که در رگهای او چنان قدرت و شادی ، حکمت و محبت در جريان است، که اکنـون نمی توانيم ابدا" تصورش را بکنيم. ما آينـه ای براق و بدون لـک خواهيـم شد، که قدرت بی انتها، شادی و نيکويي کامل خدا را منعکس خواهيم کرد، و البته در حجم کوچکتر. اين روندی طولانی و تا قسمتی نيز دردآور خواهد بود. اما بايد حسابش را بکنيم. در غـير اينصورت او کاری نمی کند. و او آنـچه را کـه گفتـه است بـه جـا می آورد." پس خدا می خواهد ما را مانند الماس نتراشيده در دست بگيرد، و اگر پسر را بپذيريم، ما را تراش داده و تبديل می کند. اين روند شامل بزير انداختن «من» خودمان زير ارادة خدا است، و بايد به او اجازه دهيم که کنترل زندگی ما را بعهده بگيرد و ما را در طول زمان پاک کند.

روح القدس خدا است، شخص سوم در تثليث خدا. اعمال رسولان5 :3ـ4 به ما نگاهی از اين رابطه می دهد.

پطرس گفت: "ای حنانيا چرا شيطان دل تو را پر ساخته است تا روح القدس را فريب دهی و مقداری قيمت زمين را نگاهداری؟ آيا چون داشتی از آن تو نبود و چون فروخته شد در اختيار تو نبود؟ چرا اين را در دل خود نهادی؟ به انسان دروغ نگفتی بلکه به خدا." به روح القدس دروغ گفتن همانگونه است مثل دروغ گفتن به خدا، بدطن جهت خدا و روح القدس يک هستند.

ث. اس. لوييز رابطة بين پدر، پسر و روح القدس را در کتاب خود بنام "ببخشيد من مسيحی هستم" (در بخشی بنام "مسيحيان بايد خوبی را انتقال دهند، صفحة 165) اينچنين توضيح می دهد: " تمامی رقص، تمامی نمايش و يا سرمشق اين زندگیِ تثليث بايد در هر کدام از ما به کمال برسد، يا بهتر اين است که: هر کدام از ما وظيفه دارد، عين آن سرمشق را زندگی کند، و جای خود را در رقص بگيرد. هيچ راه ديگری ما را به خوشبختی که برای آن خوانده شديم، نمی رساند. ما می توانيم خوبی را مانند بدی تا حدی، توسط انتقال بدست آوريم. هر که می خواهد گرم شود، بايد به آتش وارد شود؛ هر که می خواهد خيس شود، بايد در آب بپرد. هر که شادی، قدرت، صلح و يا حيات ابدی می خواهد، بايد نزديک به سرچشمة آن چسبيده يا حتی داخل شود. زيرا شما مثل يک جايزة انتخاب شده نيستيد، که خدا بتواند اتفاقی به هر کسی تقسيم کند. شما داخل چشمه ای عظيمی از قدرت و زيبايي می شويد، که از ميان همة واقعيتها فوران می کند. اگر به آن نزديک شويم، قطرات آن ما را می پوشاند؛ و اگر نه، همچنان خشک می مانيم. اگر کسی يکبار با خدا يک باشد، چگونه حيات ابدی را ندارد؟ اگر کسی از خدا جداست، چه کار ديگری می تواند بکند، جز پژمرده شدن و مردن؟"

اگر به عيسی ايمان و اعتماد داشته باشيم، وارد رابطه ای ديناميتی و منظمی با پدر، پسر و روح القدس خواهيد شد.

"چون من زنده ام، شما نيز خواهيد زيست. در آن روز خواهيد دانست که من در پدر هستم و شما در من و من در شما. آن که احکام مرا دارد و از آنها پيروی می کند، اوست که مرا دوست می دارد؛ و آن که مرا دوست می دارد، پدرم او را دوست خواهد داشت و من نيز او را دوست داشته، خود را بر او ظاهر خواهم ساخت."
(يوحنا14: 19-21 از ترجمة هزارة نو).

يحيی تعميد دهنده در بارة عيسی گفت: " و من شما را بجهت توبه تعميد می دهم. لکن او که بعد از من می آيد از من تواناتر است که لايق برداشتن نعلين او نيستم؛ او شما را به روح القدس و آتش تعميد خواهد داد." (متی 3: 11). عيسی به ما می گويد که او بـرای ما تسـلی دهنده يا به عبـارتی کمـک کننده ای را می فرستد، که روح القدس ناميده می شود. (يوحنا15: 26). اگر عيسی را محبت کنيم، عيسی از پدر درخواست می کند، که پدر به ما تسلی دهنده ای بدهد (يوحنا 14: 16)، که ما را هرگز ترک نخواهد کرد.


			  سری بخشهايي برای موضوعات زير:
			  خدايي وجود دارد؟
			  مفــهوم تثـــليث
روی اين علامت فشار دهيد تا بتوانيد به صفحة بالا برويد.
خدايي وجود دارد؟ 
						قطعه نمايشهای طراحی شده از صليب مسيح؛ دکور برای موضوعات:
						خدايي وجود دارد؟
						اثبات بوسيلة کتابمقدس برای تثليث 
				  روی اين علامت فشار دهيد تا بتوانيد به موضوعات زير رجوع نماييد:
				  گالری قطعه های هنری مسيحی

اثبات بوسيلة کتابمقدس برای تثليث

دلايل اثبات کتابمقدسی بسياری برای تثليث خدا وجود دارد، يک خدا با سه شخصيت: پدر، پسر و روح القدس. اين قسمت تحقيقی در کتابمقدس است.

عيسی مسيح

قسمتهای متعددی در کتابمقدس وجود دارد، که عيسی مسيح را با خدا يکی می کند.

پيدايش1: 1 می گويد، که خدا در ابتدا آسمان و زمين را ساخت. در يوحنا1: 1 آمده است:

يوحنا1 : 1 : "در آغاز کلام بود و کلام با خدا بود و کلام، خدا بود."

يوحنا1: 14 : "و کلام، انسان خاکی شد و در ميان ما مسکن گزيد. و ما بر جلال او نگريستيم، جلالی در خور آن پسر يگانه که از جانب پدر آمد، پر از فيض و راستی."

کولسيان1 : 13 : "زيرا ما را از قدرت تاريکی رهانيده و به پادشاهی پسر عزيزش منتقل ساخته است."

کولسيان1: 15-16 : "او صورت خدای ناديده است و فرزند ارشد بر تمامی آفرينش، زيرا همه چيز به واسطة او آفريده شد: آنچه در آسمان و آنچه بر زمين است، ديدنيها و ناديدنيها، تختها و فرمانرواييها، رياستها و قدرتها؛ همة موجودات به واسطة او و برای او آفريده شدند." (ترجمة هزارة نو)

يوحنا 8 : 58 : "عيسی به ايشان گفت: آمين، آمين به شما می گويم، پيش از آنکه ابراهيم باشد من هستم! "

يوحنا 5: 18 : "از همين رو، يهوديـان بيـش از پيـش در صدد قـتل او برآمـدنـد، زيـرا نـه تنـها شَبّات را می شکست ، بلکه خدا را نيز پدر خود می خواند و خود را با خدا برابر می ساخت ." (از ترجمة هزارة نو)

ما می توانيم مقياسی از مورچگان برداريم. اگر شما با اينکه مورچه نيستيد، بخواهيد گفتگويي با مورچگان داشته باشيد، چه چيز بهتر از آن است که خود مورچه ای شويد، چنانچه چنين قدرتی را دارا باشيد، و با مورچگان به زبان خودشان صحبت کنيد؟ همانگونه خدا، انسان در شخص عيسی مسيح شد، تا وجود خدا را نشان داده و با ما به زبان خودمان ارتباط برقرار کند.

يوحنا5 : 39 "شما کتب مقدس را می کاويد، زيرا می پنداريد به واسطة آن حيات جاويدان داريد، حال آنکه همين کتابها بر من شهادت می دهند."

يوحنا14: 7

"اگر مرا می شناختيد، پدر مرا نيز می شناختيد؛ اما پس از اين او را می شناسيد و او را ديده ايد."

يوحنا10: 30

"من و پدر يکی هستم. "

آنگاه بار ديگر يهوديان سنگ را برداشتند تا سنگسارش کنند. عيسی به ايشان گفت: "کارهای نيکِ بسيار از جانب پدر خود به شما نمايانده ام. به سبب کدامين يک از آنها می خواهيد سنگسارم کنيد؟

يهوديان به او پاسخ دادند: به سبب کار نيک سنگسارت نمی کنيم، بلکه از آن رو که کفر می گويي، زيرا انسانی و خود را خدا می خوانی." (يوحنا10 : 30-33 از ترجمة هزارة نو)

يوحنا3: 13

"هيچکس به آسمان بالا نرفته است، مگر آن که از آسمان فرود آمد، يعنی پسر انسان."

روح القـــدس :

روح القدس فقط يک نيرو نيست، عُصاره يا تأثيری، بلکه شخص است. او صحبت می کند، محبت و اراده دارد، و هر چه که از يک شخصيت آشکار می شود را، دارا است. در باب اول پيدايش آمده است: "در ابتدا خدا آسمانها و زمين را آفريد." (پيدايش1: 1). کلمة عبری برای "خدا"، "اِلُهيم" است؛ که البته اين کلمه ای بصورت جمع است و با کلمة "خدا" معنی می شود.

"و زمين تهی و باير بود و تاريکی بر روی لجه. و روح خدا سطح آبها را فرو گرفت."
(پيدايش1: 2)

تثنيه 6: 4-5 : "ای اسرائيل بشنو، يَهُوه، خدای ما، يَهُوه واحد است. پس يهوه خدای خود را به تمامی جان و تمامی قوت خود محبت نما." عيسی اين آيه را به عنوان اولين و بالاترين حکم نقل قول می کند. هر يهودی اين را نيز تأييد می کند.

در متنهای عبری کلمة "خدا " را به صورت جمع بکار می برند: "اِلُهيم"، که در واقع بايد خدايان معنی شود. کلمه ای را که در زبان عبری برای يکِ واحد بکار می برند اِکاد است، يک يگانگی جمع شده، دقيقا" مانند چهار انگشت دست که با شست دست با هم يک مُشت جمع شده را تشکيل می دهد.

در زبان عبری می توانستند کلمة "ياشيد" را برای "يک واحد" بکار برند، که به منظور واقعی همان "واحد" است. اين کلمه يعنی "تک، واحد، تنها، يگانه، يک" (استخراج از فرهنگ لغاط درايورـ بريگز هِبرو و فرهنگ لغط انگليسی اَآک هاربور ـ چاپ 2000). اين برای تعليم تثليث کاملا" منتفی می شود. هيچ تعليمی از تثليث وجود نمی داشت، اگر کلمة "ياشيد" بکار گرفته می شد. اما اين کلمه هرگز بکار رفته نشده است. به جای آن از کلمة اِکاد استفاده می شود.

مسيحيان به خدايي ايمان دارند، که خود را در پدر، پسر و روح القدس نماطان می کند؛ واحد در اتحاد، هدف، قانون و عملکرد.

مشخصات الهیِ روح القدس :

برای ثابت کردن اينکه روح القدس، خدا است؛ می بايست به نوشته های کتابمقدس نگاه کنيم که، مشخصات روح القدس را آنطور می نويسند، که آنها را فقط خدا دارد.

الف ـ يکی از مشخصات خدا اين است که, او جاودانی است. در عبرانيان9: 14 روح القدس را نيز ابدی عنوان می کند : "چقدر بيشتر، خون مسيح که به واسطة آن روح جاودانی، خويشتن را بی عيب به خدا تقديم کرد، وجدان ما را از اعمال منتهی به مرگ پاک خواهد ساخت تا بتوانيم خدای زنده را خدمت کنيم."

ب ـ خدا همه دان است . اول قرنتيان2: 11 : "زيرا کيست که از افکار آدمی آگاه باشد، جز روح خود او که در درون اوست؟ بر همين قياس، فقط روح خداست که از افکار خدا آگاه است." (ترجمة هزارة نو). داود در مزمور 139: 7 - 10 سؤال می کند: "از روح تو کجا بروم؟ و از حضور تو کجا بگريزم؟ اگر به آسمان صعود کنم، تو آنجا هستی! و اگر در هاويه بستر بگسترانم اينک تو آنجا هستی! اگر بالهای سحررا بگيرم و در اقصای دريا ساکن شوم، در آنجا نيز دست تو مرا رهبری خواهد نمود و دست راست تو مرا خواهد گرفت."

پ ـ خدا قادر مطلق است. در لوقا1: 35 متعالترين قدرت، که با روح القدس برابر کرده می شود: "فرشته پاسخ داد: روح القدس بر تو خواهد آمد و قدرت خدای متعال بر تو سايه خواهد افکند. از اين رو که آن مولود، مقدس و پسر خدا خوانده خواهد شد."

اعمال الهیِ روح القدس :

هم اعمال الهی و هم مشخصات الهی به حساب روح القدس گذاشته می شود.

برای خلقت پدر، پسر و روح القدس با هم مشغول کارند. خدا بعنوان الُهيم، يک شخص با حالت جمع، خالق است. همانگونه که قبلا" ديديم، يوحنا در باب 1: 1-3 به نقش عيسی در خلقت معطوف می شود: "در آغاز کلام بود و کلام نزد خدا بود و کلام، خدا بود؛ همان در آغاز با خدا بود. و همه چيز به واسطة او پديد آمد، و از هرآنچه پديد آمد، هيچ چيز بدون او پديدار نگشت.

پولس به عيسی در کولسيان 1: 16 اشاره کرده و می گويد: "زيرا همه چيز به واسطة او آفريده شد: آنچه در آسمان و آنچه بر زمين است، ديدنيها و ناديدنيها، تختها و فرمانرواييها، رياستها و قدرتها؛ همة موجودات به واسطة او آفريده شدند."

در پيدايش1: 26 خدا در اشاره به شخص خود بعنوان جمع می گويد: "آدم را بصورت ما و موافق شبيه ما بسازيم " اينجا پدر، پسر و روح القدس با هم در خلق خلقت کار می کنند.

در پيدايش3: 22 خدا می گويد: "همانا انسان مثل يکی از ما شده است،" که اينجا دوباره روی شخص جمع خود اشاره می کند."

با اشاره به حيوانت کوچک و بزرگ و همچنان لِوياتان (مار پيچيده و بزرگ (اژدها) که در اعماق دريا زندگی می کند)، در مزمور 104: 30 خلقت به حساب روح القدس گذاشته می شود: "چون روح خود را می فرستی، آفريده می شوند و روی زمين را تازه می گردانی." وقتيکه روح القدس روی سطح آبها حرکت می کند، خدا نور را خلق می کند و نور را از تاريکی جدا می سازد. روح حيات می بخشد، چيزی که کار خدا است. پولس می گويد، که کلمات شريعت می کُشد، اما روح حيات می بخشد. عيسی در يوحنا6: 63 توضيح می دهد :

"روح است که زنده می کند؛ جسم را فايده ای نيست. سخنانی که من به شما گفتم، روح و حيات است."

روح تعليم می دهد . "قبل از هر چيز، بدانيد که هيچ وحیِ کتب مقدس زاييدة تفسير خودِ نبی نيست. زيرا وحی هيچگاه به ارادة انسان آورده نشد، بلکه آدميان تحت نفوذ روح القدس از جانب خدا سخن گفتند."
(دوم پطرس1: 20-21 از ترجمة هزارة نو)

وابسته بودن پدر، پسر و روح القدس در کتابمقدس :

عيسی به شاگردان خود فرمان می دهد، که همة امتها را تعليم داده و به اسم پدر، پسر و روح القدس تعميد دهيد. اينجا روح، يک شخص است نه يک باد، يک قوت و يا يک قدرت، و با بقية شخصيتهای تثليث وابسته می شود.

در دوم قرنتيان13: 13- 14 پولس چنين سلام می رساند: "همة مقدسان، شما را سلام می فرستند. فيض خداوند عيسی مسيح، محبت خدا و رفاقت روح القدس با همة شما باد."

روح در کليسا عمل می کند. در اول قرنتيان12: 4-7 پولس اينگونه تعليم می دهد: "باری عطايا گوناگونند، اما روح همان است؛ خدمتها گوناگونند، اما خداوند همان است؛ عملها گوناگونند، اما همان خداست که همه را در همه به عمل می آورد. ظهور روح، به هر کس برای منفعت همگان داده می شود."

اينجا ما عملکرد روح، پسر و پدر را در خدمت کليسا می بينيم. در رسـالة افسسيان 4: 4 -6 پولس اعلان می کند: "زيرا يک بدن هست و يک روح، چنانکه فراخوانده شده ايد به يک اميدِ دعوت خويش!" (از ترجمة هزارة نو)

روح القدس خدا است

يوحنا4: 24 : (عيسی با آن زن کنار چشمه صحبت می کند)

"خدا روح است و پرستندگانش بايد او را در روح و راستی بپرستند."

اعمال رسولان5 : 3 - 4. روح القدس خدا است:

"پطرس به او گفت: ای حنانيا، چرا گذاشتی شيطان دلت را چنين پر سازد که به روح القدس دروغ بگويي و بخشی از بهای زمين را برای خود نگاه داری؟ مگر پيش از فروش از آن ِخودت نبود؟ و آيا پس از فروش نيز بهايش در اختيار خودت نبود؟ چه چيز تو را بر آن داشت که چنين کنی؟ تو نه به انسان، بلکه به خدا دروغ گفتی!"

دوم قرنتيان3: 15- 18 :

"حتی تا به امروز، هر گاه موسی را می خوانند، حجابی بر دل آنها برقرار می ماند؛ اما هرگاه کسی نزد خداوند باز می گردد، حجاب برداشته می شود. خداوند روح است و هر جا روحِ خداوند باشد، آنجا آزادی است. و همة ما که با چهرة بی حجاب، جلال خداوند را، چنان که در آينه ای، می نگريم، به صورت همان تصوير، از جلال به جلالی فزونتر دگرگون می شويم؛ و اين از خداوند سرچشمه می گيرد که روح است."

خدا خدا است :

"و خدا به موسی گفت : « هستم آنکه هستم» (خروج3: 14).


			  سری بخشهايي برای موضوعات زير:
			  خدايي وجود دارد؟
			  اثبات بوسيلة کتابمقدس برای تثليث
روی اين علامت فشار دهيد تا بتوانيد به صفحة بالا برويد.
خدايي وجود دارد؟ 
						قطعه نمايشهای طراحی شده از صليب مسيح؛ دکور برای موضوعات:
						خدايي وجود دارد؟
						گالری قطعه های هنری مسيحی 
				  روی اين علامت فشار دهيد تا بتوانيد به موضوعات زير رجوع نماييد:
				  خدايی وجود دارد؟

گالری قطعه های هنری مسيحی


قطعه هنری طراحی شده از صعود عيسی به آسمان.

قطعات هنری طراحی شده از عيسی مسيح ـ تصاوير زندگی عيسی مسيح

طراحی قطعات هنری از عيسی مسيح, مادر مقدس مريم, شمايلی از مذهب مسيحيت و غيره . . .

قطعات هنری طراحی شده از عيسی مسيح ـ تصاوير زندگی عيسی مسيح

Content on this page requires a newer version of Adobe Flash Player.

Get Adobe Flash player


روی اين علامت فشار دهيد تا بتوانيد به صفحة قبلی در بارة مذهب, خدا, عيسی مسيح و مسيحيت برويد.
						: فهرست

			  سری بخشهايي برای موضوعات زير:
			  خدايي وجود دارد؟
			  گالری قطعه های هنری مسيحی

روی اين علامت فشار دهيد تا بتوانيد به صفحة بعدی در بارة مذهب, خدا, عيسی مسيح و مسيحيت برويد.
						:  درهم و برهم
<
(English) - صفحة اصلی
خوش آمديد
1 - فهرست
2 - خدايي وجود دارد؟
3 - درهم و برهم
4 - طريق ايمان
5 - اثبات برای وجود خدا
6 - محبت و خشم خدا
7 - اعتقادات مذهبی ديگر
8 - انبيای دروغين
9 - خلقت يا تحول و دگرگونی
10 - صفحات مفيد مسيحی
نبوت و پيشگويي نوسترداموس برای سال
نويسنده : شِريف مايکل

ENGLISH | ARABIC | 中 国 版GB | 漢 語 版 本Big5 | DEUTSCH | ESPAÑOL
FRANÇAIS | ITALIANO | 日本語 | PORTUGUÊS | РУССКИЙ


چاپ 2017
حق چاپ محفوظ است
محصول زمين

روی اين علامت فشار دهيد تا بتوانيد به صفحة بالا برويد.
خدايي وجود دارد؟








ABD Website Design Company, Search Engine Optimization Specialist